ورنس کلبرگ، روان شناس آمریکایی و مدیر مرکز پرورش اخلاقی دانشگاه هاروارد، رشد اخلاقی را در چارچوب یک نظریه شناختی مورد بررسی قرار داده است. در واقع کلبرگ نظریه رشد پیاژه را گسترش داده و تکمیل کرده است (پیاژه مراحل رشد اخلاقی را به دو مرحلۀ «اخلاق واقع گرایانه» و«نسبی گرا» محدود کرده بود.که در مرحله اول اهمیت یک عمل بر حسب پیامدهای آن و در مرحله دوم کنش و واکنش متقابل تعبیر و تفسیر می شود). وی مانند پیاژه معتقد است که مراحل رشد اخلاقی در هر فرد بر اساس توانایی های ذهنی و شناختی او تعیین می شود. همان گونه که در نظریه شناختی پیازه پیشرفت منظمی در مراحل رشد وجود دارد و هر مرحله ای از رشد، مراحل قبلی را نیز در بر می گیرد،در نظریه گلبرگ نیز رشد اخلاقی، بر اساس مفاهیم اخلاقی مراحل پیشین بنیان گذاشته می شود.(سیف و دیگران،۱۳۹۰)
به عقیده وی والدین و همسالان لزوماً در شکل گیری معیارهای اخلاقی کودک نقش فعالی ندارند؛ در حالی که پیاژه در شکل گیری ارزشهای اخلاقی تأکید زیادی بر همسالان دارد.(سیف و دیگران،۱۳۹۰)
کلبرگ در مطالعه خود، رشد استدلال های اخلاقی را بیشتر مورد توجه قرار داده و به رفتار اخلاقی، به عنوان شاخصی برای رشد، کمتر توجه کرده است. دلیل او این است که کودک و بزرگسال،ممکن است هر دو یک عمل اخلاقی را انجام دهند، در حالی که رشد اخلاقی آن ها یکسان نباشد. او می گوید مهم این است که ببینیم پشتوانه یا زیربنای استدلالی عمل اخلاقی در کودک یا بزرگسال چیست؟ آیا علت عمل اخلاقی ترس بوده یا این که با یک انتخاب آزاد و خودآگاهانه انجام شده است؟ به عنوان مثال، ممکن است کودک و بزرگسال هر دو، دزدی نکنند، و آن را بد بدانند، ولی مسلماً استدلال آن ها با هم متفاوت خواهد بود. ممکن است کودک از آن جهت دزدی را زشت بداند که اگر آن را انجام بدهد، تنبیه می شود؛ در حالی که ممکن است بزرگسال به دلیل پیروی از قانون، عمل دزدی را نادرست بداند و آن را انجام ندهد. (سیف و دیگران،۱۳۹۰)
روش کلبرگ به این صورت بود که داستان های اخلاقی برای آزمودنی ها تعریف می کرد. داستان ها حاوی دو عمل متناقض بود (مانند داستانی که ذکر شد) که موجب تعارض اخلاقی می شد. آزمودنی ها باید بین دو کار که با هم تعارض داشت یکی را انتخاب کنند. معمولاً یکی از این دو کار مستلزم اطاعت از قانون، عرف یا مرجع قدرت و دیگری مبتنی بر نیازهای فردی یا نیازهای دیگران است. کلبرگ پس از گفتن داستان، از فرد سوال های پی در پی(مصاحبه بالینی) می کند، سپس از چگونگی دلایل و استدلال هایی که آزمودنی برای انتخاب خود ذکر می کند و نیز بر اساس یک نمره گذاری مخصوص، رشد اخلاقی آزمودنی و مرحله ای را که او در آن قرار دارد، تعیین می کند. در این روش برای مسائل دشوار اخلاقی که در داستان ها وجود دارد، یک جواب معین یا حتی یک مجموعۀ معین وجود ندارد، بلکه محقق با گفتن داستان های اخلاقی برای آزمودنی، جواب های او را به طور کامل جستجو و بررسی می کند تا جایی که به یک الگوی مشخص در پاسخ های آزمودنی برسد. اینجاست که او می تواند مرحلۀ رشد اخلاقی آزمودنی را معین کند.(سیف و دیگرانف۱۳۹۰)
او برای تفکر اخلاقی سه سطح را بیان می کند و دو مرحله به عنوان زیر مجموعۀ هر سطح در نظر می گیرد:
1.سطح اخلاق پیش قرار دادی. کودک در این سطح اغلب رفتار خوبی دارد. به سادگی می توان رفتار کودک را مطابق پیامدهای مادی آن رفتار(تنبیه، تشویق،دادن چیزهای دوست داشتنی) یا برحسب قدرت کسانی که قانون را برای او می سازند (معمولاً پدر و مادر) تفسیر کرد.
مرحله اول: اخلاق بر پایه تنبیه و اطاعت. در این مرحله منافع گروهی و اجتماعی و حقوق دیگران برای کودک مفهومی ندارد. او فقط به نیازها و احساسات خود می اندیشد و اگر یک عمل غیر اخلاقی را انجام نمی دهد، تنها به دلیل ترس از تنبیه یا تسلیم شدن در برابر قدرت بالاتر است.
مرحله دوم: اخلاق ابزارگونه نسبی. روابط انسان در این مرحله به صورت تجارت و به عنوان یک معاملۀ متقابل در می آید. اگر فرد نسبت به مقررات اخلاقی ویژه ای تسلیم می شود، بیشتر به دلیل پاداش ها منافعی است که از آن قانون انتظار دارد.
2.سطح اخلاق قراردادی. رفتار اخلاقی فرد در این سطح، برای سازگاری و هماهنگی با نظم اجتماعی و تمایل برای حفظ و نگهداری این نظم است. انگیزه و محرک اصلی برای این سازگاری و هماهنگی، بیشتر همانند سازی با والدین است و هنوز نمی توان گفت که در این دوره، معیارهای اخلاقی درونی شده اند.
مرحله سوم: اخلاق پسر خوب دختر خوب بودن. در این مرحله رفتار خوب آن است که اجازه و تصویب دیگران را به همراه داشته باشد. کودک در این مرحله به جای لذت مادی(که در مرحله قبل مطرح بود)، لذت روانی (لذت از رضایت دیگران) را می خواهد. او اکنون در آغاز پذیرش مقررات اجتماعی یا در آغاز قضاوت کردن در مورد خوبی وبدی رفتار، بر اساس انگیزه و قصد است.
مرحله چهارم: اخلاق بر اساس قانون و نظم. در این مرحله، فرد قراردادها و قوانین اجتماعی را کورکورانه می پذیرد و معتقد است که افراد باید قوانین جامعه را پاس دارند وگرنه، نظم اجتماع به هم می خورد.
3.سطح اخلاق فوق قراردادی. در ایندوره استدلال ها و قضاوت های اخلاقی افراد درونی شده و به وسیله یک رمز اخلاقیِ درونی شده هدایت می شود. اخلاق بر اساس اصولی جهانی و برتر از قراردادهای اجتماعی است و رفتار اخلاقی دیگر به تصویب و اجازه و نهی دیگران بستگی ندارد.
مرحله پنجم: اخلاق بر اساس پیمان اجتماعی. در این مرحله، رفتاری درست است که در چارچوب حقوق عمومی افراد و بر اساس معیارهای مورد قبول همه افراد جامعه انجام گیرد. اخلاق بر اساس موافقت میان افراد جامعه است تا خودشان را آزادانه با آن هنجارهای جامعه که برای نظم اجتماعی و حقوق افراد جامعه ضروری است مطابقت دهند. بنابراین در این مرحله، بر خلاف مراحل پایین تر، هم قوانین انعطاف پذیرند و هم باورهای اخلاقی.
مرحله ششم: اخلاق بر اساس اصول جهانی. رفتار درست یا نادرست به تصمیم و انتخاب خودآگاهانه فرد وابسته است و بر پایه وجدان فردی و اصول اخلاقی جهان شمول و ثابت که کلی و مطلق می باشد بنا شده است. انگیزه فراد برای رفتار اخلاقی، بیشتر این است که به ندای وجدان خویش عمل کرده باشند، نه این که به عیب جویی و انتقاد دیگران توجه کنند. آنان که به این مرحله می رسند،در اصول فردی خود اعتقادات اخلاقی زیادی دارند که حتی گاهی ممکن است با نظم اجتماعی مورد قبول از طرف اکثریت جامعه مخالف باشد.(سیف و دیگران،۱۳۹۰)
مراحل رشد اخلاقی کلبرگ در چه سنینی واقع می شوند؟
اگرچه کلبرگ معتقد است، که هیچ گونه پیشگویی دربارۀ ارتباط بین سن و رشد اخلاقی صحیح نیست و نیز افراد وقتی به یک مرحله معین از رشد اخلاقی می رسند به طور قابل ملاحظه ای با یکدیگر متفاوتند، در عین حال در مطالعات او می توان حدود سنی زیر را در طول مراحل رشد اخلاقی مشاهده کرد:
چگونگی استدلال های اخلاقی کودکانی که زیر هفت سال دارند،در سطح اخلاق پیش قراردادی(مراحل اول و دوم) است. یعنی رفتار اخلاقی کودکان در این سال ها، براساس دوری از تنبیه یا گرفتن پاداش است. مرحلۀ سوم یعنی مرحلۀ پسر خوب، دختر خوب بودن در رفتار اخلاقی کودکان هفت تا دوازده ساله مشاهده شده است. مرحلۀ چهارم، یعنی مرحلۀ اخلاق بر پایۀ قانون و نظم معمولاًد در دوره نوجوانی (12 تا 15 سالگی) واقع می شود. سطح اخلاق فوق قراردادی (مراحل پنجم و ششم) زمانی در فرد رشد پیدا می کند که فرد توانایی کافی برای تفکر انتزاعی و مجرد را پیدا کرده باشد و به آخرین مرحله از رشد ذهنی رسیده باشد. به عقیده کلبرگ، فرد پس از بیست سالگی می تواند به این سطح از تفکر اخلاقی برسد.
البته کلبرگ می گوید هر فردی به طور کامل در یک مرحله قرار ندارد. به عقیده او، هر کودک تا اندازه ای در مرحلۀ اصلی خودش قرار دارد (50 درصد از تفکر اخلاقی کودک) و برخی دیگر از داوری های اخلاقی او به مرحلۀ بعد و مرحلۀ قبل از مرحله ای که اکنون در آن قرار دارد، مربوط است.(سیف و دیگران،۱۳۹۰)
در داستان زنی که به بیماری سرطان مبتلا شده و در حال مرگ است، جواب کودکان می تواند چنین باشد(به نقل از کدیور،۱۳۸۳):
مرحله اول
پاسخ موافق : او باید دارو را بدزدد چون اگر اجازه دهد زنش بمیرد به دردسر می افتد.
پاسخ مخالف : او نباید دارو را بدزدد، چون اگر این کار را بکند، دستگیر شده به زندان می افتد.
مرحله دوم
پاسخ موافق : دزدیدن دارو درست است چون می خواهد زنش زنده بماند .
پاسخ مخالف : دزدیدن دارو درست نیست زیرا دارو ساز از این طریق امرار معاش می کند.
مرحله سوم
پاسخ موافق : باید بدزدد زیرا اگر این کار را نکند مردم بخاطر اینکه زنش را دوست نداشته، او را سرزنش می کنند .
پاسخ مخالف: چون نزد خانواده بی حرمت می شود این کار را نباید انجام دهد .
مرحله چهارم
پاسخ موافق: باید دارو را بدزدد اما فقط به این نیت که پول آن را به دارو ساز بپردازد.
پاسخ مخالف: این طبیعی است که او بخواهد همسرش را نجات دهد اما دزدیدن همیشه کار خطایی است.
مرحله پنجم
پاسخ موافق : دزدیدن در این موقعیت واقعاً درست نبود اما اگر انجام دهد مجاز و حق است.
پاسخ مخالف : افراد نمی توانند هنگامی که دچار یاس و ناامیدی می شوند دست به دزدی بزنند. ممکن است هدف خوب باشد ، اما هدف وسیله را توجیه نمی کند .
مرحله ششم
پاسخ موافق : او باید بدزدد. او باید بر اساس اصل بقای زندگی و احترام به آن عمل کند.
پاسخ مخالف : اگر او دارو را بدزدد به وسیله دیگران سرزنش نمی شود، بلکه او خود را به دلیل سرپیچی از معیارهای انسانی ، چون صداقت و درستکاری ، سرزنش و توبیخ می کند.
انتقادهایی بر نظریه رشد اخلاقی کلبرگ
_ آیا استدلال اخلاقی لزوماً به رفتار اخلاقی منجر می شود؟ نظریه کلبرگ به تفکر اخلاقی می پردازد، درحالی که بین دانستن این که چه کار باید بکنیم و اعمال واقعی ما اختلاف زیادی وجود دارد.
_ آیا عدالت، تنها جنبه استدلال اخلاقی است که باید در نظر گرفت؟ نظریۀ کلبرگ بر مفهوم «عدالت» به هنگام تصمیمگیریهای اخلاقی، تأکید بیش از اندازهای دارد. در حالی که عوامل دیگر نظیر دلسوزی، ترحّم، مواظبت و سایر احساسات میان فردی میتوانند سهم مهمی در استدلال اخلاقی داشته باشند.
_ نظریه کلبرگ تأکید بیش از اندازهای بر فلسفه غربی دارد. فرهنگهای فردگرا (فرهنگ های غربی) بر حقوق فردی تأکید دارند در حالی که فرهنگهای جمعگرا (فرهنگ های شرقی) بر اهمیت جامعه تأکید میورزند. فرهنگهای شرقی ممکن است نظرگاههای اخلاقی متفاوتی داشته باشد که نظریه کلبرگ آن ها را به حساب نیاورده است.
منابع:
۱.روان شناسی اخلاق، پروین کدیور، تهران، انتشارات آگاه،۱۳۸۳
۲.روان شناسی رشد(۱)،سوسن سیف و دیگران، تهران، سمت، چاپ بیست و دوم،۱۳۹۰
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: